سلام
امشب تولد ۲ سالگی مه
می خوام برم آتلیه عکس بندازم
حتما براتون اینجا می زارم
البته بعضی هاش رو
گفته باشم
تولد
تولد
تولد
تولدم مبارک
تازه یاد گرفتم بگم : نه
هر چی ازم بپرسن می گم : نه
مثلا مامانی الان بهم بستنی داده بعد بابا می پرسه : بستی خوردی
می گم: نه
شام می خوریم بعد ازم می پرسن: شام خوری
می گم: نه
نمی فهمم چرا می خندن
خب من فقط نه رو بلدم دیگه
نه یه چیزهای دیگه هم مامان خانومی یادم داده
مثلاْ جوجو اه می گه: جیک جیک
بع بعی می گه: بع بع
تازه به رو هم بلدم (به یعنی آب)
همین ها فعلا بلدم
اگه چیز جدیدی یاد گرفتم بهتون یاد می دم
از این به بعد باید به من بگید حاج آقا
آخ دارم می رم مکه
راستش کم کم داشت یادم می رفت خدا چه شکلیه
کاشکی هر سال بتونم برم البته با مامان و بابام
القصه
حلال کنید
نایب الزیارتون هستم
واقعانی عید خیلی کیف می ده ها
یه عالمه عیدی گرفتم (صد هزار و خرده ای ) ها ها ها
هر روز هم می رفتیم بیرون (خیلی حال داد)
تازه با عیدی هام یه حساب قرض الحسنه باز کردم (این یعنی اینکه دیگه بزرگ بزرگ شدم )
چند روز دیگه هم تولدمه
براتون عکس نذاشتم تا یه دفعه ذوق کنید
مثل یک مرد قد کوتوله روی پای خودم وامیستم
فقط نمی دونم این بزرگترا چرا دوست ندارن من از پاشون بالا برم
هرچی زور می زنم بغلم نمی کنن
تازه نمی فهمم چرا مامانم اینها هی سر شب به من می گن بخواب
خب خوابم نمی اید
آخه زشت آدم مهمون خونه شه بخوابه
باید اینقدر بیدار بشینه تا مهمون بره
حالا ۱۲ باشه یا ۲ نصفه شب چه فرقی داره؟؟؟؟
سلام
دیگه یواش یواش بلد شدم که بشینم
چهار دست و پا راه برم
تازه خیلی دلم می خواهد راه برم
کاشکی زودتر حرف بزنم